آلاشت - دریاچه شورمست

بر این شدیم سفرنامه و سفرک نامه هامونو بنویسیم تا هم خاطراتی باشه و هم اگه کسی خواست به  اینجا ها بره بتونه اطلاعات لازم رو کسب کنه.



پنجشنبه 5 خرداد 90

 آلاشت

 آلاشت تو جاده فیروزکوهه، از تهران که حرکت کنید فیروزکوه و ورسک و پل سفید را که رد کردید (200 کیلومتر)  البته توصیه می کنم سبقت غیر مجاز نگیرید و تند نرید چون پلیس کمین کرده هم داره که منو گرفت و طرف آدم با معرفتی بود، نصیحت کرد و یک کم سرمون داد زد و گفت برید ولی مراقب باشید.

 بلافاصله بعد از پلیس راه پل سفید (از طرف تهران بعد از ژل سفید) سمت چپ جاده تابلویی هست که روش چیزی ننوشته به جز "دانشگاه آزاد سوادکوه" همونجا می پیچید به چپ و اول اون جاده تابلوی آلاشت 35 کیلومتر می بینید. البته از اونجاش 35 کیلومتر جاده پر پیچ خم و خطرناک هست که اگه با سرعت مطمئنه برید حدود 50 دقیقه تو راه هستید ... ما که شب به اونجا رسیدیم درسته مناظر دیده نمی شد ولی خیلی با صفا بود، هواشم تقریبا سرد بود.

از اونجایی که چراغ نداشت جاده، وقتی چراغای ماشین رو خاموش می کنید ظلمات زیبا و ترسناکی پدید میاد .. البته مراقب باشید تو دره نیفتید ... من که داشتم با سرعت بالا می روندم و هی چراغ رو خاموش  و روشن می کردم که دیدم راحله فوت کرد تو صورتم ... پرسیدم چی کار می کنی جواب نداد! دوباره یک دقیقه بعد فوت کرد تو صورتم که دقت کردم دیدم داره زیر لب قل هو الله می خونه و دور و بر و فوت می کنه .. این شد که تصمیم گرفتم ادامه مسیر رو با چراغ روشن و سرعت مطمئنه برونم.

ساعت 11:30 شب رسیدیم به آلاشت که از قبل تلفنی با مرکز نمی دونم چیه شهرداریش هماهنگ کرده بودیم برای سوئیت، گفته بود 40 هزار تومن .. یک سوئیت تمیز دو تخته و آشپزخونه اوپن (باز) گاز و یخچال و ظروف و کتری ، دستشویی و حمام تمیز ، تلویزیون بسیار کوچیک و دو عدد شوفاژ گرم.

خلاصه ما شروع کردیم به چونه زدن که طرف گفت قیمت مقطوعه و امکان پایین اومدن نیست و به خاطر تلفن ما این سوئیت رو به کسی نداده و برامون نگه داشته!!! که بعد از هماهنگی با راحله بهش گفتم ممنون و خداحافظ (اگه کوتاه نمیای) اونم که فکر می کرد ما ساعت 11:30 شب نمیریم گفت خداحافظ ... منم که خودمو آماده خوابیدن تو ماشین کرده بودم ماشین رو روشن کردم و دور زدم و اومدم برم که یک آقای دیگه اومد گفت این وقته شبی خانواده رو کجا می بری منم گفتم یک فکری می کنم که گفت بیا من راضیش می کنم به 35000 با اینکه بازم می شد ناز کرد دلم واسه یارو سوخت سرشو پایین انداخته بود کلید رو داد به من مدرک هم خواست که یک کپی رنگی گواهی نامه دادم که نگاهشم نکرد و رفت. خلاصه شام همونجا خوردیم و خوابیدیم.

فردا صبح دیدیم از پنجره این سوئیت ویوی (نما) زیبایی از دره و کوه داره .. خلاصه صبحانه نخورده زنگ زدیم یارو که اومد کپی گواهینامه رو داد و 35 تومن رو گرفت و رفتیم.. ناگفته نماند اگه اصل گواهینامه ام گم نشده بود یا یک کپی دیگه داشتم و به خدا اعتقادی نداشتم راحت می تونستم بدون خبر برم و پولی هم ندم.

 آلاشت به جز مناظر زیبا و موزه (که من علاقه ای ندارم) و یک رصدخانه، ظاهرا چیز خاصی نداره ما هم صبح به قصد دریاچه شورمست راه افتادیم.



دریاچه شور مست

خوب این دفعه توی روشنی اون 35 کیلومتر جاده با صفا رو اومدیم که البته یه جا نگه داشتیم و صبحانه ماست و پنیر محلی که دیشب خریده بودیم هم خوردیم، کلا جاده باحالیه یه چیزی تو مایه های جاده امام زاده داوود خودمون ولی با صفا تر

به پل سفید که می رسیم به سمت تهران حدود یک کیلومتر میریم که سمت راست یک تابلو هست که این بار بزرگ نوشته "دریاچه شور مست" یک کمی که تو این جاده جلو میریم جاده سنگ لاخی میشه و البته به چند دوراهی بی تابلو هم می رسیم که پیشنهاد می کنم برای اینکه مثل ما بی دلیل ماشین رو رو سنگلاخ راه نبرید از یک راه بلد مسیر رو بپرسید.. البته ظاهرا می خواد آسفالت بشه و بهش رسیدگی بشه. حدود 5 کیلومتر تو اون جاده میریم تا به دریاچه شورمست می رسیم.

یک دریاچه کوچیک ولی دیدنی .. هوا کمی شرجی و گرمه (اوایل خرداد) ، یک سالن فوتبال دستی و پینگ پنگ داره، کنار دریاچه یک جا به درخت بلندی یه تاب وصل شده که ملت سوار میشن و رو دریاچه تاب می خورن ، اگه سوار نشید از دستتون میره، دو تا پسر با معرفت هم کنار تاب ایستادن که هر کی سوار میشه تابش می دند. البته وقتی پیاده شدیم و طرف گفت هزار تومن فهمیدم راجع بهش اشتباه فکر می کردم.

یک قهوه خونه هم داره که البته ناهار هم داره، دستشویی تمیز که روش بزرگ نوشته نفری دویست تومن. و کلی مناظر زیبا و دیدنی (خوراک عکس گرفتن)

خلاصه نزدیکای 1 ظهر راه افتادیم به سمت تهران حدودای ساعت 4 بود که دیدم راحله چند دقیقه ای بود که هیچی نمی گفت (این اتفاقی هست که به ندرت می افته) علت رو جویا شدم و فهمیدم چون ناهار نخوردیم ضعف کرده .. خلاصه واسه اینکه به ترافیک عصر جمعه نخوریم به صورت توافقی توقف نکردیم تا رسیدیم به تهران که ناهار هم رفتیم پیتزا پرپروک در میدان شهرداری سعادت آباد.

البته نا گفته نمونه که تو جاده فیروزکوه تهران پلیس به خاطر سرعت 124 نگهمون داشت و بعد از کلی التماس که من کارمندم و حقوق بگیرم و ... به جای 30 هزار فقط 7 هزار تومن نا قابل جریممون کرد. توصیه می کنم تند نرید، دوربیناشون زوم خوبی داره از تو دوربینش نگاه کردم، یک پژو با سرعت 130 میومد که با چشم غیر مسلح تقریبا دیده نمی شد ولی آقا پلیس راننده رو هم به خوبی می دید،

خلاصه این بود سفر ما، توصیه هم اینه که اگه فقط دریاچه شورمست می خواین برید صبح زود جمعه راه بیفتید که بی خودی پول سوئیت ندید، ولی راحله می گه اونجا جای دیدنی زیاد داره که می ارزه 5 شنبه صبح بریم و دیدن کنیم و شب آلاشت بخوابیم و ادامه بازدید جمعه باشه.

 

؛این مطلب به پیشنهاد شما ممکن است ویرایش شود؛

 

 

نظرات 10 + ارسال نظر
باران سه‌شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:32 ب.ظ http://baranbanoo.persianblog.ir

فعلا قسمت آلاشت رو خوندم:
۱. سفرک نامه رو خوب اومدی
۲. نگفته بودی پلیس گرفتت!
۳. حالا چرا با چراغ خاموش؟ مگه از عمرتون سیر شدین؟واقعا که...این کارای خطرناک چیه می کنین شما جوونا؟!
۴.منم به موزه علاقه ای ندارم
۵.از اون ویوی قشنگی که صبج از پنجره سوییت دیدین کاش یه عکس میذاشتی.
۶. هنوز گواهینامه المثنی نگرفتی؟!!!

قطره باران چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:01 ب.ظ

وووووووووووووویی چه عکس زیبایی.....میبینم که بعد از سالها اومدی وبلاگمو یهو همه رو با هم خوندی.....خیلی کار خوبی می کنی که سفرنامه هاتو مینویسی .سر فرصت میام می خونم چون الان سر کارم....

سراب دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:57 ق.ظ

خیلی جالب بود.....فقط چرا تو سفرنامه ات اینقدر سر به سر این راحله بیچاره میذاری؟!!!!
بعدم اینکه چرا از عکسهایی که خودتون گرفتین نمی ذاری و عکس ملتو می دزدی؟!!
بعدم اینکه یه جستجویی بکنی می فهمی که سواد کوه چقدر جای دیدنی داره....

امیرو شنبه 24 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 04:27 ب.ظ http://amiri1378.blogfa.com

بدون من رفتین پیتزایی
داشتیم؟

sweet november یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:50 ق.ظ

پلیسِ کمین کرده ...

سعید پنج‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:07 ب.ظ http://alashtma.persianblog.ir

سلام داداش
از اینکه در سفر به الاشت بهت بد گذشته و کسی به عنوان مهمانپذیر و لیدر تور یا راهنما شما را با الاشت وآلاشتی های اصیل آشنا نکرده متاسفم و ضمنا بهت بگم داداش موزه ی آلاشت رو کسی بخاطر موزه بودنش نمی بینه بخاطر این می بینه که بخشی از تاریخ مهم کشور ما یعنی تولد رضا شاه در این خونه ی محقر اتفاق افتاده والاشتی ها علاقه ی خاصی به همشهری خود یعنی رضاخان دارند
انشااله دوباره با دیدی روشنتر به آلاشت تشریف بیاورید واز دیدنی های الاشت از صاحب اطلاعان آلاشت بپرسید
یا حق

دکتر ریتالین یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:36 ب.ظ http://www.writeage.com

دوست عزیزم، من فردا صبح می خوام برم به این منطقه. از مطلب خوبت استفاده کردم. موفق باشی.

مهیدا چهارشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 12:25 ق.ظ

نوشته های شیرینی بود

مرضیه چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1396 ساعت 09:42 ق.ظ

فهمیدم بدسفرهستی ،فقط گازمیدی و چونه میزنی

امیر جمعه 16 شهریور‌ماه سال 1397 ساعت 03:06 ب.ظ

جاکش دلت برای یارو سوخت 35 دادی
گوه خوردی قبول کردی 40 تومن بعد رفتی چونه زدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد